برگرفته از روزنامـه اطلاعات
محمدرضا سهرابینژاد
یکی از مثلهای شیرین فارسی کـه ـ بعضاً ـ درون رجزخوانیها و خودنماییها کاربرد دارد، گسترش ضرب المثل جوجه را اخر پاییز میشمارند این مثل معروف است: کـه «جوجه را آخر پاییز مـیشمارند!»
البته منظور جوجههای طبیعی از مادران طبیعیزاست، نـه این جوجههای فلکزدهٔ سزارینی کـه هر لحظه ممکن هست به دنیـا بیـایند و لقمـهٔ چپ ما (از ما بهتران) شوند!
جوجههای طبیعی درون فصل بهار سر از تخم درمـیآورند که تا بزرگ شوند و به پاییز برسند، بسیـاری از آنـها دچار آسیبهای گوناگون مـیشوند و از مـیان مـیروند و چه بسا کـه شمار اندکی از آنـها کـه همـهٔ پیشامدها و قضا و قدر الهی و انسانی را از سر بگذرانند، بـه پاییز مـیرسند و در شماره مـیآیند و حساب مـیشوند.
بنابراین، مصداق این مثل، جایی هست که یـافتهها و بهرهها را زمانی حتما قطعی و مسلّم دانست کـه از گذر آزمونها و رویدادها گذشته و ثبات و دوام خود را نشان داده باشند.
به عبارت دیگر، خردمندی هست که بـه نتیجهٔ آنی کارش یـا کاری فریفته نشود و پایـان کار را بنگرد. گسترش ضرب المثل جوجه را اخر پاییز میشمارند درون این خصوص حضرت جلالالدّین مولوی گفته است:
هر کـه اوّل بین بُود، اَعْما بُوَد
هر کـه آخر بین، چه بامعنا بُوَد
خود همـین بیت نیز بـه صورت مَثَل درآمده است. گسترش ضرب المثل جوجه را اخر پاییز میشمارند این مثل هم مشابه مَثَل «جوجه را آخر پاییز مـیشمارند» است. درون خصوص پیدایی این مثل، مولوی درون داستانی مـیگوید:
«مردی شتابان بـه دکاّن زرگری رفت و گفت: ترازو بده که تا زری کـه دارم وزن کنم. زرگر گفت کـه غربال ندارم. مرد گفت: ترازو مـیخواهم، نـه غربال! زرگر گفت: جارو درون دکاّن موجود نیست!
مرد عصبانی شد و گفت: لودگی بگذار و خود را بـه کری مَزن! ترازو بده مـیخواهم زر بسنجم!
زرگر درون پاسخ گفت: ای مرد! سخنت را شنیدم و منظورت را فهمـیدم، امّا مـیبینم کـه تو پیرمردی هستی با دست لرزان و مـیدانم کـه چون زر بر ترازو بکشی، بـه زمـین خواهد ریخت و آنگاه از من، جارو طلب خواهی کرد که تا آنرا بروبی و غربال خواهی خواست کـه زر از خاکروبه جدا سازی. من پایـان کار تو را از نخست دانستهام:
هر کـه اوّل بنگرد پایـان کار
اندر آخر او نگردد شرمسار
مولانا جلالالدّین مولوی، درون جای دیگری مـیگوید:
مرد آخر بین مبارک بندهای است
و یـا اینکه:
چشم آخر بین تواند دید راست
چشم اوّل بین، غرور هست و خطاست
و یـا این بیت:
به آغاز اگر کار خود ننگری
به فرجام، ناچار، کیفر بری!
مشابه دیگر این امثال، مثل « را درون آغل مـیشمارند» است. زیرا ی کـه در صحرا و دشت باشد، قابل محاسبه نیست. چه بسا کـه تا رسیدن بـه آغل، دچار پیشامدی شود و از بین برود.
[جوجه را آخر پاییز مـیشمارند! گسترش ضرب المثل جوجه را اخر پاییز میشمارند]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 18 Jul 2018 13:41:00 +0000